آموزش طب

اخلاط و علل چهارگانه

اخلاط و علل چهارگانه

علت فاعلی تاثیر خون، گرمی معتدل است و علت آن، غذاها و نوشیدنی های شایسته و در حد اعتدال است.

علت فاعلی در صفرای طبیعی (کف) خون و گرمی معتدل است ولی علت فاعلی در صفرای سوخته، گرمی بیش از حد به ویژه در جگر است.

علت مادی صفرای طبیعی، لطیف گرم، شیرین چرب و غذاهای تند مزه است.

علت صوری صفرای طبیعی، پخته گشتن بیش از حد و علت تمامی آن، ضرورت و منفعت آن است.

علت فاعلی بلغم، گرمی ناتمام، علت مادی آن غلیظ تر و چسبیده تر بودن از غذاها، علت صوری آن کوتاه آمدن در پختگی و علت تمامی آن ضرورت و منفعت آن است.

علت فاعلی سودا در دو حالت است:

  1. ته گرایی آن است که باید گرمی معتدل باشد.
  2. سوخته آن است که گرمی اش بیشتر از اعتدال آن است.

علت مادی آن، غذاهای بسیار غلیظ و کم رطوبت و علت صوری آن دردی است که سیال نیست و دردی ته نشسته است یا دردی است که گداخته نمی شود و علت تمامی آن، ضرورت و منفعت مذکور است.

علل افزایش سودا عبارتند از:

  1. گرمی جگر
  2. دوام احتقان
  3. ناتوانی طحال
  4. بيماری های زياد و مداوم كه اَخلاط را خاكستر می كند
  5. سردی منجمد كننده

اگر سودا زیاد شود و درون معده و جگر قرار گیرد، پیدایش خون و خلط های نیک، کاهش می یابد. در نتیجه خون کم می شود.

گرمی و سردی همراه علل دیگر، دو انگیزه به وجود آمدن خلط ها هستند. بنابراین از گرمی معتدل، خون، از گرمی زیاد از حد، صفرا و از گرمی خیلی بیش از حد، سودا، به وجود می آید.

سردی باعث پیدایش بلغم و سردی خارج از حد و مفرط می شود که به دلیل خاصیت یخ گردانیدن آن باعث پیدایش سودا می شود.

اخلاط چهارگانه

  1. خون که گرم و تر است.
  2. صفرا که گرم و خشک است.
  3. بلغم که سرد و تر است.
  4. سودا که سرد و خشک است.

هر یک از این چهار خلط، به دو نوع طبیعی  و غیر طبیعی تقسیم می شوند.

  1. خون طبیعی سرخ رنگ، شیرین، بدون بو است. خون غیر طبیعی، مخالف آن است.
  2. صفرا طبیعی، کف خون است. سرخ رنگ، مایل به زردی، صاف و سبک که در جگر تولید می شود.
صفرای غیر طبیعی :
  1. خلط زرد: صفرایی است که با رطوبت آبکی، مخلوط باشد.
  2. صفرا به رنگ زرده تخم مرغ: صفرایی است که با رطوبت غلیظ، آمیخته باشد.
  3. صفرای گندنایی رنگ: صفرایی آمیخته با صفرای سوخته است. صفرایی تلخ که در معده تولید می شود.
  4. صفرای زنگاری رنگ: گرم ترین نوع صفرا است، طبعی مانند زهر دارد که در جگر تولید می شود.

بلغم طبیعی

آن است که قابلیت خون شدن، داشته باشد. خونی است که نضج تمام، نیافته است.

بلغم غیر طبیعی:

  1. شیرین: آمیخته با اندکی خلط گرم شیرین است.
  2. شور: آمیخته با صفرای سوخته است و گرم ترین نوع بلغم است.
  3. ترش: بلغمی ناپخته است که از حرارت کم به عمل آمده باشد.
  4. دبش: نوعی است که جوهر خاکی بر آن، غالب باشد و این بسته ترین نوع آن است.
  5. بی مزه: هیچ طعمی ندارد، بر آن جوهر آبی غلبه کرده است و این سردترین نوع بلغم است.

سودای طبیعی:

دُرد خون طبیعی است.

سودای غیر طبیعی:

خلط سوخته است.

اندام های دارای مزاج گرم به ترتيب اولويت عبارتند از:

  1. گرم ترین اندام تن، روان است و دل که خاستگاه آن است.
  2. خون که با وجود منشا خود از جگر، به مناسبت اصطحکاک دایم با قلب، از جگر گرم تر است.
  3. جگر که شبیه خون لخته شده است.
  4. گوشت که از لحاظ گرمی، پس از جگر قرار می گیرد. علت آن این است که گوشت با رشته های سرد پی(عصب بارد) در هم آمیخته است (رشته های سرد پی در گوشت، وارد شده اند)
  5. ماهیچه ها که گرمای آن ها، به دلیل آمیزش با عصب و زردپی (رباط) از گوشت ساده کمتر است.
  6. طحال که خون در آن به رنگ تیره است.
  7. کلیه که خون در آن زیاد نیست.
  8. دسته رگ های ضربان دار، که گرمی آن ها نه از آن است که ذاتاً رگ هستند بلکه از این لحاظ که گرمی خون و روان را که در آن ها، جریان دارد، می گیرند.
  9. دسته رگ های بدون ضربان، که گرمی آن ها از وجود خون است.
  10. پوست معتدل کف دست.

اندام های دارای مزاج سرد به ترتيب اولويت عبارتند از:

  1. بلغم
  2. پیه
  3. چربی
  4. مو
  5. استخوان
  6. غضروف
  7. زردپی (رباط)
  8. وتر
  9. غشاء
  10. عصب
  11. نخاع
  12. مغز
  13. پوست

اندام های دارای مزاج مرطوب به ترتيب اولويت عبارتند از:

  1. بلغم
  2. خون
  3. چربی
  4. پیه
  5. مغز
  6. نخاع
  7. گوشت پستان و بیضه ها
  8. شُش
  9. جگر
  10. طحال
  11. کلیه
  12. ماهیچه
  13. پوست

این رده بندی از جالینوس است.

شش ها به طور غریزی و سرشتی، بسیار مرطوب نیستند. زیرا هر اندامی در مزاج غریزی همانند اندام غذا دهنده خویش گردد و شبیه آن نوع مزاج عارضی است که سهمش در آن، بیشتر است.

شش از گرم ترین خونی که با صفرای بیشتر آمیخته است، تغذیه می کند.

  • در اين اَعضا رطوبت زيادی جمع می شود كه ناشی از بالا رفتن بخارات بدن است.
  • همچنين از سرازير شدن رطوبت به وسيله نَزلَه ها (سرماخوردگی كه تب و سرفه می آورد) به سوی آن اعضا است.
  • پس بايد چنين نتيجه گرفت كه رطوبت غريزی جگر از رطوبت غريزی شش بيشتر است.
  • در نم‌پذيری (تر شدن) به آن نزديک‌تر است. هرچند پايداری در تر بودن شايد او را در گوهرش نيز مرطوب‌تر كند.
  • و همچنين بايد به نحوی به كيفيت بلغم و خون پی ببری
چگونگی پی بردن به كيفيت بلغم و خون
  • چندان‌كه رطوبت بلغم از نم پذيری آن است و رطوبت خون از نفوذ رطوبت در گوهر آن می باشد. نمناكی بلغم آبكی خودبه‌خود بيشتر از رطوبت خون است.
  • خون نيز در مسير نُضج خود بخش اعظم رطوبت را از دست می دهد و آن به بلغم می رسد كه آبكی است. و آن رطوبت، خونی است كه تغيير شكل داده است.
  • از آنجا پی می بری كه بلغم طبيعی در واقع خون است كه تا اندازه ای تغيير يافته است.

اندام های دارای مزاج خشک عبارتند از:

  1. مو که از بخار دخانی (دودی) است که در آن بخش بخار از بین رفته است و تنها دود آن، به سفتی گراییده است.
  2. استخوان که سخت ترین اندام بدن و مرطوب تر از مو است.
  3. غضروف
  4. زردپی
  5. وتر
  6. غشاء
  7. شریان ها (رگ های ضربان دار)
  8. وریدها
  9. عصب حرکتی: این عصب، سردتر و خشک تر از حد اعتدال است.
  10. قلب
  11. عصب حسی: این عصب سرد تر از حد اعتدال است ولی خشک تر از این حد نیست. شاید هم به اعتدال نزدیک باشد.
  12. پوست

شناخت مزاج اندام ها

شناختن مزاج های دماغ

دماغ معتدل:

اگر سر بزرگ و شکل آن طبیعی باشد، چنان چه در تشریح یاد گردید و با بزرگی سر، گردن سطبر و سینه پهن باشد و استخوان های مهره پشت، قوی باشد، حال دماغ نیک (مزاج مغز خوب) باشد و مردم زیرک (فرد زیرک) باشد و چیزها را زود در یابد و فهم کند و کارها و اندیشه ها همه صواب و درست باشد، و اگر سر کوچک باشد نهاد مغز اندر وی (در کاسه سر) بدان شکل نباشد که باید باشد و نیز اندکی (مغز به علت کوچکی کاسه سر کوچک مانده) باشد و حال های او بد باشد (مزاج مغز خوب نیست) و اگر با بزرگی سر، گردن و سینه و مهره پشت بدین صفت نباشد که (در سطرهای بالا گردن و سینه درشت و سطبر) گفته آمده است حال او بد باشد (یعنی مزاج مغز خوب نیست).

دماغ گرم:

رنگ روی و رنگ چشم، به سرخی گراید. رگ های چشم، برخاسته و پیدا باشد، موی سر پس از آنکه از مادر بزاید، زود برآید و رنگ موی نیک سرخ باشد یا سیاه، اگر سخت گرم نباشد، رنگ موی نخست، اشقر باشد. هر سال که برآید به سرخی گراید تا به سیاهی باز آید. در پیری اصلع شود، خاصه که اگر حرارت غلبه دارد و خداوند دماغ گرم را از هوای گرم، از آفتاب و از طعام و شراب گرم، درد سر خیزد و خواب او سبک باشد.

دماغ سرد:

موی سر، راست و ناشکسته باشد، رنگ او به زردی و سپیدی گراید، از هوای سرد، بوهای سرد، طعام و شراب سرد، رنجور شود، از سر او تری ها پالاید و زکام و نزله بسیار باشد. رنگ چشمش هیچ سرخی ندارد، رگ ها باریک و پوشیده باشد و خواب تمام باشد.

دماغ خشک:

از سر وی هیچ تری نپاید، حاست ها تیز باشد، چنان که آوازهای نرم، بوی و طعام اندک را زود در یابد، سبک خواب باشد و خوابش کم باشد، موی سر زود برآید و کثیف باشد و بر جعدی میل دارد و زود اصلع باشد.

دماغ تر:

حاست ها کند باشد، از دماغ، تری ها بسیار پالاید، خواب سنگین باشد.

دماغ گرم و خشک:

از دماغ، هیچ تری نپالاید، حاست ها تیز باشد، خواب سخت اندک باشد، موی بسیار جعد و سیاه باشد و زود بر آید، رنگ روی سرخ یا گندم گون باشد، زود اصلع شود.

دماغ گرم و تر:

تری ها که از دماغ، پالاید، به قوام باشد، به رنگ اثر پختگی دارد، رنگ روی خوب و روشن باشد، رگ های چشم برخاسته و پیدا و موی سر ناشکسته باشد و ناشکافته و یا کم شکسته و کم شکن و به سرخی گراید، از چیزهای گرم اندکی سر او گرانی کند و پالودن تری ها زیادی گردد تا بدین حال باشد. اندر گرمی و تری از اعتدال بس دور نباشد، هرگاه که از اعتدال دور باشد، باد جنوب و گرمابه و همه ی چیزهای گرم و تر، سخت زیان دارد. بیماری های سرد، بسیار افتد، تری بسیار پالاید. کم می تواند بیدار باشد. اگر خواست بخوابد، خواب های شوریده و خیال های بسیار بیند. حاست ها کند باشد. اگر حرارت غلبه دارد، نشانه های حرارت پیداتر باشد و اگر تری غلبه دارد، نشانه های تری مشخص تر است.

دماغ سرد و خشک:

رنگ روی تیره باشد، همه ی چیزهای سرد، زیان دارد. اندکی سبک سار باشد. اندر جوانی حاست ها تیز باشد. پس از آن تیرگی پدید آید و موی سر ضعیف باشد. رنگ او به زردی گراید و زود سپید شود. اگر خشکی بر سردی غلبه دارد زود اصلع شود.

دماغ سرد و تر:

هر چیزی که در مزاج دماغ سرد، گفته شد و همچنین در مزاج دماغ تر، هر دو سخت ظاهر باشد.

شناختن مزاج های چشم

چشم گرم:

حرکت های آن، تند تند باشد. رگ ها پیدا و رنگ او به سرخی باشد.

چشم سرد:

هر گاه که برخلاف چشم گرم باشد، سرد است.

چشم خشک:

کوچک و خشک باشد. اشک و رمص نباشد. حرکت او سبک باشد. درد چشم کمتر و رگ های چشم باریک تر باشد.

چشم گرم و تر:

بزرگ باشد، رمص بسیار کند و اشک معتدل باشد.

شناختن مزاج های دل:

دل گرم:

نبض و نفس هر دو عظیم باشد و سریع و متواتر و مرد شجاع باشد، نشاط کار کردن دارد، هیچ کسل نباشد، اگر سخت گرم باشد، شتاب زده و متهور باشد. زود خشم گیرد. سینه پهن باشد. بر سینه و حوالی آن موی بسیار دارد. اگر با پهنی سینه سر کوچک باشد نشان درست است بر اینکه مزاج دل سرد است. هرگاه که سینه و سر هر دو در خور یکدیگر باشند، اعتماد بر نشان های دیگر باشد و هرگاه که دل گرم باشد، همه تن گرم باشد. مگر اینکه مزاج جگر سرد باشد و با دل برابری کند تا با گرمی دل، تن گرم نباشد.

دل سرد:

نبض صغیر و متفاوت باشد. نفس همچنان باشد و مرد بد دل و اندر کارها کسلان باشد. سینه از موی برهنه و فربه باشد و هرگاه که دل سرد باشد، همه ی تن سرد بود. مگر که جگر گرم بود و با سردی دل برابری کند.

دل خشک:

نبض صلب باشد و مرد آهسته باشد، اگر خشمگین شود دشوار خشنود شود و لجوج باشد و همه تن نیز خشک باشد، اگر تری جگر با خشکی دل برابری نکند.

دل تر:

نبض نرم باشد و مرد زود از هر کاری متغیر شود. زود خشمگین شود و زود آرام شود. همه تن نرم باشد، اگر خشکی جگر با تری دل برابری نکند.

دل گرم و خشک:

نبض صلب و عظیم باشد و سریع و متاثر و نفس نیز همچنان باشد و بر سینه و حوالی آن، موی بسیار باشد و مرد اندر همه کارها سبک باشد و جلد و لجوج و زود خشم گیرد و دیر ساکن شود. همه تن گرم باشد. هرگاه که سینه پهن باشد و دل گرم و خشک، نفس اندر عظم و سرعت و تواتر از حد بیرون باشد.

دل گرم و تر:

نبض و نفس هر دو عظیم باشد و سریع و متواتر نباشد. سبکی و جلدی اندر کارها از مزاج گرم و خشک، کمتر باشد. موی بر سینه لختی کمتر باشد و زود خشم گیرد و زود ساکن شود.

دل سرد و تر:

نبض نرم باشد. مرد بد دل و کسلان باشد. بر سینه موی ندارد و سازنده باشد و لجاج دشمن دارد.

دل سرد و خشک:

نبض صلب و صغیر باشد. نفس معتدل باشد. بر سینه موی نباشد. کسلی به اندازه مزاج سرد و تر نیست و لختی سبک بار باشد ولی بسی جلد نباشد. اندر وی نشاطی نباشد. خشم کمتر گیرد، اگر زمانی خشم گیرد کینه آن با وی بماند.

شناختن مزاج های جگر

رگ هایی که از جگر رسته است را «اورده» گویند.

جگر گرم:

هرگاه مزاج جگر، گرم باشد اورده فراخ باشد و صفرا بسیار تولید کند. خون گرم باشد و همه اندام ها نیز گرم باشند. اگر دل سرد با وی برابری نکند و اندر سال های کهولت، سودا تولید کند و بر شکم خاصه بر نیمه راست موی بیشتری باشد.

جگر سرد:

اورده تنگ و باریک باشد. رطوبت اندر وی بسیار باشد و خون خشک باشد.

جگر تر:

خون بسیار باشد. اورده نرم  و همه اندام ها نیز نرم باشند. اگر خشکی دل با او برابری نکند.

جگر گرم و خشک:

موی بر شکم بسیار باشد و خون سخت غلیظ و اندک باشد، صفرا بسیار تولید کند زیادت از همه مزاج ها و اندر کهلی سوداوی شود. اورده فراخ باشد و صلب و همه اندام ها چنین باشند. بدان که حرارت دل با سردی جگر و سردی دل با گرمی جگر برابری تواند کرد. ولی تری دل با خشکی جگر برابری نتواند کرد.

جگر گرم و تر:

خون این مزاج از خون همه مزاج ها بیشتر است. لختی مو، کمتر از مزاج گرم و خشک باشد. رگ ها غلیظ باشد و همه اندام ها، گرم و نرم باشند. کیموس های بد بسیار تولید کند و بسیار بیماری باشد. هرگاه که گرمی بر تری غلبه دارد، کیموس بد کمتر باشد.

جگر سرد و تر:

حوالی جگر و شکم، از موی برهنه باشد. خون با رطوبت آمیخته باشد و اورده باریک باشد. اندام ها سرد باشد اگر حرارت دل غلبه نکند.

جگر سرد و خشک:

خون اندک تولید کند. اورده باریک باشد. حوالی جگر و شکم از موی، برهنه باشد. اندام ها سرد باشند، اگر حرارت دل غلبه نکند.

شناختن مزاج های معده:

معده گرم:

گواریدن طعام بیش از آرزو باشد. طعام ها که اندر دیگر معده ها دیر گوارش شود، در این معده زود گوارش می شود. طعام هایی که در دیگر معده ها، زود گوارش می شود، در این معده بسوزد و دردناک شود و درد سر گیرد.

معده سرد:

آرزوی طعام، بیش از گواریدن باشد. طعام ترش شود و آروغ ترش بر آرد، طعام های سرد آرزو کند و آن ها را بهتر می تواند بخورد و از آن رنجور شود.

معده تر:

تشنگی اندک باشد و چیزهای تر آرزو کند.

معده خشک:

تشنگی بسیار باشد و اندکی آب او را کفایت باشد. اگر آب بسیار خورد، بر وی گران گردد. خوردنی های خشک آرزو کند و بسیاری آن زیان دارد. فرق میان مزاج عارضی و اصلی آن است که صاحب مزاج اصلی چیزهایی مانند مزاج خویش آرزو کند. صاحب مزاج عارضی چیزهایی مخالف مزاج، آرزو کند. مگر روزگاری بر آید و مزاج عارضی همچون مزاج اصلی شود، آنگاه چیزهایی مانند مزاج را آرزو کند.

شناختن مزاج های بيضه:

بیضه گرم:

خداوند خصیه گرم را بر زهار و حوالی آن موی بسیار باشد. بسیار جماع باشد و فرزند نرینه بسیار آید.

بیضه سرد:

احوال آن ضد خصوصیات بیضه گرم است.

بیضه تر:

بسیار منی باشد.

بیضه خشک:

منی سخت غلیظ باشد. زود خواب بیند و بر جماع حریص گردد. بسیار فرزند گردد. بر زهار و حوالی آن موی بسیار دارد ولی زود از کار باز ماند و اگر الحال کند، سخت زیان دارد.

بیضه گرم و تر:

منی بسیار باشد و قوام آن تنک باشد. در شهوت جماع بیش از مزاج گرم و خشک باشد لیکن بسیار کردن میرا کمتر زیان دارد و موی بر حوالی زهار به اندازه باشد.

بیضه گرم و خشک:

اندک منی باشد و رقیق. بر جماع حریص باشد. موی زهار آن اندک بود. بیضه او در غایت کوچک باشد. بیشتر فرزند او به سقط رود.

بیضه سرد و تر:

دیر بالغ شود. بر جماع حریص نباشد. منی بسیار رقیق باشد یعنی تنک و حوالی زهار از موی خالی باشد. فرزند کم زاید. دختر زاید.

بیضه سرد و خشک:

اندر همه حال ها با مزاج خشک برابر باشد مگر اینکه منی غلیظ و اندک باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *