انواع داروها در طب سنتی
داروها از حيث كنش عبارتند از:
- شامل گرم كننده، لطيف كننده، گُدازنده، جنباننده، زبری دهنده، بازكننده، سستی آور، پزنده رساننده، كشنده جاذب برنده يا تكه تكه كننده مقطع بادشكن، سرخ كننده محمّر، خارنده محكک، قرحه آور، خورنده، سوزنده، سوزش دهنده لاذع، خرد كننده، متعفّن كننده، داغ گذار كاوی و پوست كن می گردد.
- سردكننده، توان بخش، بازدارنده، غليظ كننده، فاصله دهنده، و مخدِّر را شامل است.
- مرطوب كننده، شوينده، رساننده زخم، لغزش دهنده، هموار كننده مملِّس
- خشكاننده، فشرنده، گيرنده، بندآورنده، پوشنده، دمل آور، روياننده گوشت و مهرگذار خاتم جزو آن رده هستند.
برخی ديگر از داروها هستند كه صفت آن ها برحسب اثرات آن ها است. اين قسم داروها عبارتند از: داروهای كشنده، زهر، پادزهر، مسهل، داروهای ادرار دهنده، عرق آور و ما هر يک از كنش های مورد اشاره را همراه توضيح آن ها نام می بريم و شرح می دهيم :
داروی لطافت بخش ملَطِّف (ttenute):
دارويی است كه به وسيله حرارتی معتدل خلط را رقيق تر از آنچه هست می نمايد مانند: زوفا، پونه كوهی حاشا و بابونه
تحليل برنده محلل (Sovent; issovent; isutient; resovent):
دارويی است كه خلط را تبخير می نمايد و آن را از جای خود بر می كند و اجزای آن را جدا می سازد و بيرون می اندازد و در اثر با نيروی گرم خويش خلط را به كلّی نابود می نمايد مانند: خايه سگ آبی.
داروی زداينده جالی (eterent):
دارويی را گويند كه رطوبت های چسبنده بند آمده را از دهانه سوراخ ريز سطح اندام به حركت در می آورد و دور می گرداند مانند: عسل آب ماءالعسل. هر داروی جنباننده به واسطه خاصيتی كه دارد ملين مزاج است، هرچند كه قوت اسهال دادن در آن نباشد. هر تلخ مزه ای حتماً زداينده است.
داروی زبری بخش مخَشَّن (Rouhenin):
دارويی را گويند كه سطح اندام را ناهموار می نمايد. برخی را بلندتر و بعضی را پست تر می كند.
چنين دارويی از سه حالت خارج نيست و به سه شكل اين كار را انجام مي دهد:
- يا گوهرش متراكم و بسيار قابض است چنانكه قبلاً بيان كرديم
- يا گوهرش لطيف است ولی بسيار تندمزه است كه برندگی و همواری را از بين می برد.
- يا اين كه اندامی كه بر اثر دارو زبر می شود، سطح آن در اصل زبر بوده، رطوبتی چسبنده بر آن روی آورده و به طور عِرضی هموار گشته است، داروی زبر كننده آن رطوبت چسبنده را كه بيگانه و عِرضي است از بين می برد و اندام به حالت اصلی خويش باز می گردد كه اصلی زبری و ناهمواری اجزاء بوده است از داروی زبری بخش اِسپرک اِكليل الملِک را نام می بريم. اين دارو بيشتر به استخوان و غضروف زبری می دهد و تاثير آن در زبر كنندگی پوست كم است.
داروی بازكننده مفَتَّح (eostruent; opener):
دارويی است كه ماده داخل تجويف منفذها را به بيرون دفع می نمايد و كاری می كند كه مجراها باز باشند و بند نيايند. داروی بازكننده قوی تر از داروی زداينده جالی است. يكی از داروهای بازكننده، كرفس فُطراساليون است.
دارويی كه اين كار را انجام می دهد يكی از سه حالت را دارد:
- يا لطيف و محلِِِّل است.
- يا لطيف و شست و شو دهنده است غسال: معنی غسال را بعد خواهی دانست
- يا لطيف و برنده است مقطِّع: معنی مقطع را نيز بعداً در خواهی يافت.
هرچه تندمزه است، هرچه تلخ است و هر آنچه لطيف و سيال می باشد. به شرطی كه گرايش به گرمی داشته باشد و يا معتدل باشد، همه بازكننده هستند و هرچه لطيف و ترش مزه است نيز بازكننده است.
داروی سست كننده مرخی (Rent):
دارويی را سست كننده نامند كه به وسيله حرارت و رطوبتی كه دارد، قوام اندام هايی را كه دارای سوراخ های ريز و متراكم هستند، نرم تر بنمايد و در نتيجه اين نرم شدن، سوراخ ها وسعت بيشتر پيدا می كنند و مواد قابل دفع آسان تر دفع می شوند. از داروهای سست كننده ضماد شِبِت و تخم كتان را نام می بريم.
داروی رساننده منضج (Mturtive):
دارويی را رساننده منضِج نامند كه گرمی معتدل دارد، همراه با قوه قبض كه خلط را حبس می كند تا پخته می شود. گرمی اش به حدی زياد نيست كه خلط را به شدت تحليل برد و در نتيجه ترش از خشک جدا شود: اگر به آن حد گرم گردد، پخته شدن به سوختن تبديل مي گردد.
داروی گوارنده هاضم (iestive):
هاضِم دارويی است كه در هضم غذا كمک می كند و قبلاً آن را شرح داده ايم.
داروی بادشكن كاسرُالرّيح (rmintive):
باد شكن عبارت است از دارويی كه به وسيله گرمی و خشكانيدن، بادی را كه در جايی از اندام ها جمع آمده است رقيق و هوايی گرداند تا بر اثر اين تغيير به خارج راه يابد، مانند: تخم اسپند
داروی پاره كننده مقَطِّع (Shrei; hoppe):
دارويی را مقطِع گويند كه بر اثر لطافت خود به ميان سطح اندام و خلط چسبنده می خزد و اندام را از خلط می رهاند، خلط به واسطه اثر دارو تكه تكه می شود و به اجزایی با اندازه های مختلف در می آيد و آنگاه از جای خويش بركنده می شود و خارج می گردد. داروی مقطع، مانند: خردل و سكنجبين
همانطور كه داروی گُدازنده، حالتی بر ضد غليظ و داروی رقيق كننده حالتی در برابر غلظت بخش دارد، داروی مقطِّع نيز در مقابل چسبناک همين حالت را دارد. داروی مقطع خلط چسبنده را نمی گدازد و در قوام آن تصرف نمی كند. فقط آن را از حالت پيوستگی بيرون می آورد و آن را چندين تكه می كند كه ممكن است قطعات به همان حالت اوليه باقی بماند.
داروی كشنده جاذب (ttrtive; esint; sorent):
دارويی كه بر اثر لطافت و حرارت خود، رطوبت ها را به طرف خود می كشد مانند خايه سگ آبی، آن را جاذب نامند. دارويی كه نيروی كشش آن زياد باشد، اگر آن را پس از پالايش ضماد كنند براي عِرق ال نّساء و درد مفاصل داخلی بسيار خوب است و همچنين به وسيله ضماد چنين دارويی می توان خار و پيكان های ريز استخوانی را از قرارگاه آن بيرون آورد.
داروی سوزش دهنده لاذع (Irritnt):
داروی سوزش دهنده دارويي را گويند كه لطيف و بسيار نفوذ كننده است و به وسيله تفرق، پيوسته را به قطعات بسيار كوچک در می آورد. اين قطعات جدا شده به حدی نزديک هم می مانند كه نمی توان يكی را جدا از ديگران حس كرد و مثل اين است كه همه با هم در يک جای جمعند. ضماد خردل با سركه و سركه به تنهايی نمونه داروهای سوزنده هستند.
داروی سرخ كننده محمّر(Ruefient):
دارويی است كه هروقت به يكی از اين اندام ها می رسد آن را گرمی زياد می بخشد. بر اثر اين گرم شدن خون به سوی آن جذب می شود و به سطح آن روی می آورد و اندام، سرخ رنگ می گردد. خردل، انجير، پونه، كرويا قردمانا از اين دسته اند. كنش داروهای سرخ كننده به كنش داغ كنندگی نزديک است.
داروی خارنده محكک (Irritnt; srther; proue ithin):
دارويی كه خلط های سوزناک و خارش دهنده را به وسيله كشش و گرمی به سوی مسامات می كشاند. داروی خارنده حک کننده، محكک ناميده شده است. چنين دارويی تا اين اندازه فعال نيست كه قرحه به وجود آورد. شايد خارشی كه به وجود می آيد از خارهای كركی سخت و ريز باشند كه محسوس نيستند. نمونه ای از داروی خارنده گياه كبيكه است.
داروی قَرحه آور مقَرَّح(Uertive):
دارويی است كه رطوبت های واقع در ميان اجزای پوست را تحليل می برد و ماده ناپسند را كه مايه قرحه دمل چركين می شود به سوی پوست می آورد. داروی قرحه آور را مقرّح خوانند. گياه بلادر آكاژو نمونه ای از داروهای قرحه آور است.
داروی سوزنده محرق
سوزنده دارويی را گويند كه قسمت لطيف اخلاط را از بين می برد و تنها خاكستر اخلاط را باقی می گذارد. مثلا شِبرم سوزنده است.
داروی خورنده اَكال (Erosive; roent):
دارويی را خورنده اكال نامند كه با عمل تحليل بردن و ايجاد قرحه از گوهر گوشت می كاهد. زنجار مثالی برای داروی خورنده است.
داروی خرد كننده مفَتَّت (ithontripti; n ent tht issoves ui):
دارويی است كه در برخورد با خلط سفت و سخت آن را به چندين پارچه ريز در می آورد و مثال اين دارو حجراليهود و همانند آن است كه سنگ مثانه يا كليه را خرد و له می نمايد.
داروی گنداننده معفَّن(Putreftive):
دارويی را معفّن گويند كه بتواند مزاج اندام يا مزاج روحی را كه به سوی اندام می آيد فاسد نمايد و به وسيله تحليل رطوبت مزاج اندام را چنان به تباهی كشاند كه برای تبديل شدن به جزیی از اندام به كار نيايد. داروی معبخش نه می سوزاند و نه می خورد بلكه رطوبتی تباه كه حرارتی بيگانه در آن است در اندام باقی می گذارد، در نتيجه عفونت روی می دهد. زرنيخ و تافسيا صمغ سداب كوهی و نظاير آن ها از اين دسته اند.
داروی داغ گذار كاوی (usti; eshroti; pyroti):
داغ گذار، دارويی را گويند كه پوست را می سوزاند و خشک می گرداند. پوست از اثر آن چنان سفت می شود كه گويی سوختگی ناشی از آتش است. آن گاه گوهر پوست راه را بر خلط سيال می برندد تا نتواند بيرون آيد. اين جای داغ و سوختگی بر پوست را خشک ريشه می نامند. چنين دارويی را برای بندآمدن نزيف شرایين خونريزی شرایين و حالات مشابه آن به كار می برند. زاج و قلقطار زاج زرد از داروهای داغ گذاراند.
داروی پوست كن قاشر(Peeer; stripper):
دارويی است كه اجزای فاسد پوست را می زدايد و در درمان بهق و كلف و غيره به كار می آيد مانند قسط و راوند ريواس.
داروهای سردكننده مبرِّد(ooin; refriernt; freorifi):
داروهای سردكننده مبرد كه معروف است.
داروی توان بخش مقَوی(Toni; strenthenin):
دارويی كه هيئت و مزاج اندام را از آسيب نگه دارد و نگذارد مواد زايد بر آن اثر گذارند، مقوی ناميده می شود. چنين دارویی يا خاصيتی در خودش دارد مانند گل مختوم و ترياق و يا اين اثر بخشی از اعتدال مزاج آن دارو است كه گرم تر را سرد و سردتر را گرم می نمايد. جالينوس اين اعتدال را در روغن گُل محمدی می بيند.
داروی بازدارنده رادع
بازدارنده ضد جذب كننده است و عبارت از دارويی سرد است كه اندام را سردی می بخشد و در نتيجه اين سردی تراكم در اندام به وجود می آيد و سوراخ های ريز اندام تنگ می شوند و حرارت جذب كننده اش كاهش می يابد و مايعی كه به سوی آن در جريان است بند می آيد يا منعقد می شود و به اندام نمی رسد و اندام آن را نمی پذيرد، مانند تاجريزی عنب الثعلب كه در درمان دمل ها اورام استعمال می شود.
داروی غليظ كننده مغَلَّظ (Thienin; inspissnt):
غليظ كننده مقابل رقيق كننده است و بر دارويی اطلاق می شود كه قوام رطوبت را از آنچه هست غليظ تر می گرداند و اين يا به وسيله خاصيت منجمد كنندگی يا منعقد كنندگی يا مخلوط صورت می گيرد.
داروی فاصله انداز مفَحج (Turne in n hees out):
دارويی را به اين اسم نامند كه ضد هاضم و رساننده پزنده باشد. به وسيله سرد مزاجی ای كه دارد تاثير گرمای غريزی و حرارت بيگانه را در غذا خنثی می سازد. غذا نه هضم می شود و نه به پختگی می رسد.
داروی تخدير كننده مخَدِّر (Nroti; nesteti; nesi):
مخدِّر عبارت از دارويی است كه بسيار سرد مزاج است و به حدی اندام را سرد می كند كه گوهر روح حامل نيرو و حس و حركت در مزاج آن اندام سرد می گردد و گوهرش غليظ می شود و قوای نفسانی نمی تواند از آن استفاده كند. مزاج اندام نيز از سردی دارو به همين حالت در می آيد و از قوای نفسانی تاثير پذير نخواهد ماند. افيون و بنگ از اين قبيل اند.
داروهای مرطوب كننده مرَطِّب (Humetive; humetnt; moistenin):
معروف است.
داروی بادزا منَفِّخ (Ftuent; prouin ftuene or physiosis):
دارويی را به اين اسم نامند كه در گوهرش رطوبتی بيگانه و غليظ موجود است و هرگاه گرمای غريزی در آن به كار افتد آن رطوبت بزودی از بين نمی رود و به گاز تبديل می شود مانند لوبيا. هرآنچه بادزا است سردرد می آورد و برای چشم زيان دارد. ولی بعضی از داروهای بادزا اعم از دارو يا غذا رطوبت آنان در مرحله هضم اول باد می شود و در معده و روده ها جای می گيرد. در برخی ديگر از اين ها كه رطوبتی زياد دارند و خود به خود ماده ای است كه به گاز تبديل می شود و تا در معده است كاری نمی كند. وقتی به رگ ها رسيد نمايان می گردد. يا اين كه قسمتی از آن در معده می ماند و به صورت گاز در می آيد و بقيه به رگ ها وارد می شود و در رگ ها می دمد و گاهی به كلّی در معده می ماند و به گاز تبديل می شود. ليكن تمامی آن در معده تحليل نمی رود و گاهی كه به رگ ها می رسد هنوز قسمتی از نيروی بادزايی در آن باقی است. در هر حال هر دارويی كه رطوبت زيادی دارد و آن رطوبت با اجزای ديگر دارو بيگانه است ايجاد گاز می نمايد. مانند زنجبيل و تخم ترت يزک آبي جِرجير و هر دارويی كه باد در رگ ها پديد آورد.
داروی شوينده غَسال (Wshin; uent):
دارويی را شوينده گويند كه می زدايد، اما اين زدودن از نيروی موثری نيست كه در او موجود است بلكه از نيرويی است كه از نيرويی موثر ديگر تاثير پذير است و حركت آن را ياری می كند. منظور از نيروی تاثيرپذير، رطوبت و مرادم از حركت، جاری شدن است. چه هرگاه مايعی لطيف بر دهانه رگ ها جريان يافت، به وسيله رطوبت آن مواد زايد را نرم می نمايد و در جريانش اين مواد نرم شده را كنار می زند مانند: آب جو ماءالشعير و آب زلال و نظاير آن.
داروی چرک آور موسخ للقروح (Min fihy; poutin):
منظور از چرک آور دارويی است مرطوب كه با رطوبت قرحه می آميزد و چرک و رطوبت قرحه را فزونی می دهد و مانع خشكيدن و به هم آمدن زخم می شود.
داروی لغزاننده مزلق (urint):
وقتی جسمی در مجرایی گير كرده است و نمی تواند بيرون آيد، دارويی است مرطوب كه می تواند جسمی را كه در مجرایی گيركرده است بركند. اين دارو با اجزای آن می آميزد و براثر اين آميزش اجزای آن نرم می شود و برای جريان يافتن در مجرا آمادگی پيدا می كند و با سنگينی طبيعی كه دارد يا به وسيله نيروی دافعه به حركت می افتد. گويند آلو كه اسهال می آورد از لغزاننده ها است.
داروی هموار كننده مملِّس (Smoothe; urite):
دارویی راهموار كننده گويند كه برسطح اندامی زبر می گسترد و زبری را می پوشاند، يا رطوبتی به سوی سطح زبر روان می سازد و زبری را می پوشاند.
داروهای خشكاننده مجفِّف (esint; ryin ent; esitive):
دارويی را كه لطيف و گُدازنده است و رطوبت ها را از بين می برد خشكاننده خوانند.
داروی گيرنده قابض (strinent; nsti; onstiptin):
دارويی گيرنده است كه حركات اجزای اندام را به گرد هم آيی وا می دارد تا در جای خود متراكم شوند و مجراها بند آيند.
داروی فشرنده عاصر (Sphinter; onstritor):
دارويی كه اجزای اندام را چنان جمع آورد و می گيرد كه رطوبت های رقيق آن تحت فشار قرار می گيرند و ناگزير جدا می شوند، فشرنده نام دارد.
بندآورنده مسدِّد (Ostruent; ostrutive):
دارويی است خشک و از خشكی و تراكمی كه دارد يا از آنجا كه پوشنده است در مجراها منفذها متوقف می شود و بند آمدن را موجب می گردد.
داروی پوشاننده مغری (utinnt; stiy):
دارويی را پوشاننده گويند كه خشک است و كمی رطوبت لزج در آن هست و به دهانه می چسبد و بند می آورد و در نتيجه سيلان باز می ايستد. هرچه لزج و سيال و لغزاننده باشد و به گرمی نزديک شود پوشاننده و بندآورنده و متوقف كننده می شود.
داروی به هم آورنده مدمل (Tht whih uses to he; hein):
به هم آور عبارت از دارويی است كه رطوبت ميان هر دو طرف زخم را غلظت بخشد و آن را خشک نمايد تا به حالتی در آيد كه برای پوشيدن و به هم چسبيدن آماده شود و به اين ترتيب هر دو طرف زخم را به هم آورد. خون سياوشان و صبر زرد از اين قبيل داروها هستند.
داروی روياننده گوشت منبت اللََّحِم (Fesh rowin):
اين نوع دارو مزاج خونی را تعديل می كند كه بر زخم وارد می آيد و خون را منعقد می كند و سرانجام آن را تبديل به گوشت می سازد.
داروی مهرگذار خاتم(Epuoti; itriznt):
مهرگذار يا پايان بخش دارويی است كه سطح زخم را می خشكاند و موجب به وجود آمدن خشک ريشه می شود كه زخم را تا رويش پوست طبيعی از آسيب نگه می دارد. هر دارويی كه به اعتدال بخشكاند و پوست را به اعتدال بروياند و سوزش نداشته باشد از داروهای مهرگذار به شمار می آيد.
داروی كشنده قاتل:
عبارت از دارويی است كه مزاج را به افراطی تباه سازد مانند: شِبرم و افيون.
سم (Poison; venom; toin):
دارويی را سم زهر می گوييم كه نه تنها به واسطه ضديت كشنده است بلكه با خاصيتی كه در خود آن موجود است سبب مرگ میشود مانند بِيش.
ترياق و پادزهر (ntiote; ntitoin):
ترياق و پادزهر دارويی را گويند كه تندرستی و نيروی روح را نگه می دارند تا بتواند زيان سم را از خود دفع نمايد. گو اين كه پادزهر مصنوعی را ترياق می نامند و واژه پادزهر به داروهای پادزهری ساده اطلاق می شود كه طبيعی و غيرصنعتی هستند و شايد نباتيات، شايستگی اسم ترياق را بيشتر از مصنوعات داشته باشند و احتمال اين هم هست كه بسيار تفاوت ميان اين دو اسم نباشد.
داروهای اسهال آور، عرق آور و ادرارآور مسهل، معرق، مدر:
اين داروها را همه می شناسند.
اينک قواعدی چند به مطالبی كه تا به حال گفته شد اضافه می كنيم:
- هر دارويی كه وسيله اسهال و قبض می گردد، مانند سورنجان، برای درد مفاصل مفيد است. زيرا قوت اسهال آور می آيد و ماده را جذب می نمايد. آنگاه قوت بندآور می رسد و مجرای ماده را تنگ می كند. ماده به جای اولی بر نمی گردد و چيزی هم به دنبال ماده نمی آيد.
- هر دارويی كه گُدازنده است و گيرندگی نيز در آن هست آن دارو معتدل به شمار می آيد و برای سستی مفاصل و تُرُنجيدن مفاصل و ورم های بلغمی مفيد است. زيرا گيرنده و تحليل برنده هر دو در خشكانيدن كمک می كنند و هر گاه گيرنده و تحليل برنده با هم باشند، خشکی شدت می يابد.
- داروهای مسهل و ادرارآور در اكثر حالات كنش های مخالف همديگر دارند. داروی ادرارآور غالبا ته نشين را می خشكاند و مسهِل بول را كاهش می دهد.
- داروهايی كه نيروی گرمی بخش و نيروی سردكننده در آن ها گرد آيد در درمان دمل های گرم از آغاز بروز تا پايان مفيد هستند، زيرا به وسيله سردی قابض و بازدارنده است و به وسيله آنچه گرم است ميگدازد.
- داروهايی كه دارای قوت پادزهری هستند و سردی در آن ها موجود است در درمان بيماری سل دق مفيدند.
- داروهايی كه در آن ها قوت پادزهری و حرارت جمع شده است در درمان سردی قلب از هر دارويی مفيدترند. ليكن اين تقسيمات عادلانه كه در آن به هر مزاجی آنچه شايسته و درخور آن است داده شده است و نيروی تحليل برنده، دور از ماده ای كه به اندام می ريزد جای داده شده است و نيروی سردكننده از آن سوی دور نگه داشته شده است تا ماده از اندام بيرون جهد و نه آن تحلیل رود و نه اين منجمد گردد، اين از نيروی طبيعت است و طبيعت شيرين كار گماشته و فرمانبردار پروردگار دادار.