در مقاله قبلی، نگاهی گذرا به تاریخ طب اسلامی داشتیم. در این مقاله ادامه این مطلب را می خوانیم.
بررسی تاریخ طب اسلامی
- از زمان هرمس اول، تاکنون هر سطری از سطور طب، متکی بر تجربه ای و هر کلمه ای از آن تجربه شده بر صفحه زندگی شخصی است که انسان بوده، نفس می کشیده، می زیسته و زندگانیش را دوست داشته است. اگر با این دستورات دردش درمان شده است، تجربه ای ارزشمند و اگر در سطری نوشته که کسی مرده، تجربه ای گران به دست ما رسیده است.
- کسی که امروزه پزشک کاملی شود، 200 سال کامل، عمر می برد تا پزشک کامل شود. هفت سال عمومی است و رشته های تخصصی را اگر بخواهی اضافه کنی، 50 تا تخصصی که هر رشته تخصصی 3.5 تا 4 سال طول می کشد که مجموعا 200 سال طول می کشد.
- یک دکتر کامل در طب نوین کسی است که 200 سال درس خوانده است. حال اگر از او در مورد سر درد میگرن بپرسی، می گوید: 30 سال طول می کشد تا درمان شود.
- بنابراین ریشه اساسی طب، تمامش آسمانی است. منتهی در روند تکمیلی خودش، بنیادش که از نوه حضرت آدم، حضرت شیث شروع می شود، کامل و کامل تر می شود تا جالینوس که هفتاد سال اختلاف زمانی با حضرت مسیح دارند.
- در طب جالینوس، سیستمی تدوین شده که به نظر می رسد از مجموعه ی اطلاعات انبیا بهره گرفته ولی یک جسد بی روح تحویل داده است. تعریفی که از انسان کرده، یک انسان بی روح است. انسانی غیر خداشناس، انسانی که خدا در جان، خون، دست، چشم و زبانش مطرح نیست. این طب، طب یونانی است که طب انبیا را گرفته و روح و معنویت را از آن حذف کرده است.
- وقتی که ارکان را مطرح می کند، می گوید ارکان، آتش، آب، خاک و هوا است که چهار عنصر صرفا مادی بی روح است. به هیچ وجه توجه انسان را به اینکه آیا این آتش، معنویت می فهمد یا نه؟ نمی برد. شما هیچ کجا در قانون این کلمه را نمی بینید.
- کتاب هایی که عنوان طب قدیم دارند، همچنین ادعایی از ساختار اولیه نظام هستی ندارند که این جسد اولیه که ساختار اصلی نظام هستی هستند، روح دارند یا نه؟
چنین چیزی نیست. آن ها قائل به روح نباتی و روح حیوانی و انسانی هستند اما جای روح الهی خالی است. یک جسد بی روحی که از یونان وارد ایران شده است.
در این حضور طب بی جان یونانی که این کلمه در دنیا، اسم های مختلفی دارد، اساسا چیزی به نام طب ایرانی در دنیا وجود ندارد. کتاب های بوعلی سینا همین الان نیز در هند به نام طب یونانی، تدریس می شود. خود بوعلی سینا تحت تاثیر جالینوس است. اما ساختمانی که بوعلی سینا ارایه داده و نظامی که او معرفی می کند، کاملا متفاوت با نظامی است که جالینوس داده است. جانی به آن داده است. خیلی محترمانه اشتباهات جالینوس را بیان کرده است.
دینداری بوعلی سینا در میان گفته هایش جاری است. اما همین هایی را که ما متهم می کنیم، به عنوان اینکه طب اسلامی را مطرح نکردند و طبشان سنتی است (مانند بوعلی و …) وقتی خطبه ورودی کتابشان را می خوانی، فکر می کنی می خواهی کتاب ولایت فقیه را با متنی جاندار بخوانی. مثلا مقدمه ای را که برای کتاب نبض نوشته اند، تمامی توحید را اثبات می کند.
به هر حال به تناسب بهره مندی، هر مقطع از تاریخ، با اطلاعات دینی عجین شده است. مثلا اطلاعات دینی که در کتاب قانون به کار گرفته، اطلاعات کمی است و جلوتر که می رویم، اطلاعات دینی ای که طبیب مشهور، عقیلی خراسانی در آثار طبی خویش به کار گرفته خیلی غلیظ است. اسماعیل جرجانی، رنگ دینی کتابش خیلی قوی است و بعد داوود انطاکی، عربی در لبنان است که کتابش یک کتاب دعا است ولی عنوان آن، طب است.
در کتاب قانون بوعلی، مواردی داریم که با ابتکار خودش نسخه هایی با الهام از دین داده است. وقتی می خواهد بیماری عشق را درمان کند، بیست و دو سه فاکتور بالینی، برای بیماری مطرح می کند. می گوید این بیماری به معنای عشق است. می گوید یک پیرزن بدگوی بدزبان استخدام کنید، علیه معشوقش صحبت کند تا از ذهنش بیفتد. ما می گوییم این درمان را از سوره ی ناس گرفته است. این ها در قلب انسان ها، نفوذ می کنند. تکرار کلمات منفی می تواند حتی نفوذ عشق را که در گوشت و پوست نفوذ کرده و باعث بیماری شده، را از ذهن خارج کند.
در مقاله بعدی، اصول بهداشتی درمانی در طب سنتی را بررسی خواهیم کرد.