در مقاله قبلی، نگاهی گذرا به تاریخ طب اسلامی داشتیم. اصول بهداشتی درمانی در طب اسلامی را بررسی خواهیم کرد.
اصول بهداشتی درمانی در طب اسلامی
پیشگیری
در دستورات دینی پیرامون بهداشت و درمان، یک سلسله رفتارهایی وجود دارد که انجام آن، باعث پیشگیری از بروز بیماری و در صورت وجود بیماری باعث درمان آن می شود. در این زمینه روایات بسیاری از اصول مختلف پیشگیری وارد شده است تا جایی که شاید بتوان ابراز داشت حدود 80 درصد طب اسلامی بر اصول پیشگیری و بهداشت، استوار است.
کنترل
در این مبحث، به طور مختصر می گوییم، شاید بتوان با یک قرص مسکن یا عرق اسطوخودوس و سنبل الطیب، یک سردرد با منشاء معدی(سردردی که منشا آن، مشکلات معده است) کنترل کرد، اما هرگز قادر به درمان آن سردرد برای همیشه نخواهیم بود. این داروها و روش های درمانی صرفا مسکن موقت برای فرصت دادن به جسم و روان بیمار برای فرصت یافتن به منظور درمان کامل بیماری و منشا آن، است.
درمان
در طب اسلامی درمان به معنای پاکسازی جسم بیمار از عامل بیماری است. اما این به معنای تکمیل پروسه درمان نیست. این اصل که در حرام، شفا نمی باشد، مانند گوهری تابناک، در فضای الهی طب اسلامی می درخشد.
داروی مبارکی به نام عسل که در قرآن از او به نام شفا نام برده شده است و درمان بسیاری از بیماری های جسمی و روحی است، در صورتی که از مال حرام، به دست آمده باشد، صرفا نتیجه درمان خواهد داد نه شفا.
با این تفسیر، شاید فردی با مصرف عسل حرام، آلزایمر خود را درمان کند، اما باید دانست با مصرف غذا و داروی حرام، ارتباط روحی خود را با منبع فیض، قطع کرده است. باعث برهم خوردن ارتباط خود با نظام عالم و مجموعه عناصر و موجودات عالم، شده است. بنابراین بیماری های دیگر جسمی و روحی روانی از این مصرف برای این فرد متعیین می گردد.
شفاء
این کلمه مبارک، چندین بار در قرآن آمده است و هدف طبیبان طب اسلامی است.
شفاء به معنای درمان مطلق جسمی، روحی و روانی در طب اسلامی است.
ویژگی های عمومی رفتارهای درمانی در طب اسلامی
- آمیختگی معنویت در تمامی رفتارهای درمانی، مشهود و مستتر است. سرلوحه هر رفتاری رعایت آداب معنوی، نیت شفا و آغاز عمل به نام حضرت باری تعالی است.
- ابزار شفا یا دوای هر درد از نظر اسلام، در حلال نهفته است. خداوند درمان را در حرام، خلق نکرده است. روح حاکم بر رفتارهای درمانی و شالوده حاکم بر این است که شفا در حرام نیست و تحت شرایط عادی و غیر اضطراری، از درمان حرام استفاده نمی شود.
- عاملین اجرای رفتارهای درمانی نباید اجری را بر مریض تحمیل نمایند که خارج از طاقت و توان او باشد. اساسا ارتزاق و معیشت در حال عسرت مردم، سُحت و زورگیری و حرام شمرده شده است.
- معمولا رفتارهای درمانی اسلام، اعمالی ساده با حداقل ویژگی های فنی، جامع، موافق با سرشت و فطرت انسان، سازگار با اقتصاد عوام و در عین حال کاربردی، عمیق و پرفایده و قابل اجرا به وسیله تمامی مردم در تمام شرایط و بدون زیان و عوارض جانبی است.
- اجرای رفتارهای درمانی اسلام، ایجاد هماهنگی طبیعت جسم انسان با روح و روان وی و همچنین همسانی جسم و روان با طبیعت و محیط زندگی به تعبیر جامع و کلان آن است.
- هیچ گاه جسم را به جنگ و مقابله با طبیعت وادار نمی کند بلکه یک نوع همسویی با طبیعت، برای بهره مندی از پرتوهای درمانی آن است. ضرورت هماهنگی رفتارها با ساعات، ایام، فصول و سال های مختلف، نمونه ای از این هماهنگی ها است.
- رفتارهای درمانی اسلام، عام، فراگیر، ساده، ارزان و در هر حال قابل حصول است و مشمول قشر خاصی از اقشار اجتماعی نمی شود. توانایی مالی و جغرافیایی ویژه ای را به انحصار نمی طلبد. در حقیقت رفتارهای درمانی اسلام، جلوه عالی رحمت عام و فراگیر الهی است که مشمول خاص و عام و کافر و مسلمان می شود. در صورت عمل به تساوی، مومنان از آن بهره بیشتری می برند.
- از ویژگی های برتر رفتارهای درمانی اسلام، نقش پیشگیرانه آن و به تعبیر جاری، نقش بهداشتی آن است.
- بر این اساس جامعه اسلامی، تدبیر خود را به بیمار نشدن معطوف کرده است، نه بیمار درمان کردن. ولی چنان چه کسی بیمار شد، نیز راه درمانی ساده برای آن دارد.
- هیچ کدام از رفتارهای درمانی اسلام، موضعی مخصوص یک نقطه بدن و مخالف نقطه ای دیگر، یک بُعدی و جزیی نگر و غیر جامع و یک سو نگر نیستند و همه عوامل مورد جسمی نمی گردند.
- نیاز بدن را مد نظر دارند. هیچ گاه باعث انفکاک شرایط روحی از عمل به رفتارهای درمانی اسلام ورود به یک محوری است که دارای حلقه های پیوسته است و با عمل به یک رفتار و تعطیل رفتاری دیگر، نتیجه کامل حاصل نمی شود. رعایت دقیق تمامی دستورات، راه حصول سعادت و سلامت کامل است.
چند مثال
- خوردن نمک قبل و بعد از طعام، حجامت سالیانه می خواهد.
- ضرورت وجود سرکه در کنار سفره و نوشیدن آن، حلوای پسین می خواهد.
- سحرخیزی صبح گاهان، بهره مندی از پرتوی سپیده و شفق، خواب چاشتگاهی دارد.
- روزه داری و ترک غذای در انظار خورشید، را صبحانه سحرگاهی می باید.
- معاشرت نیکو در بستر، خواب شامگاهی می طلبد.
- دفاع شجاعانه، روح و جسمی از شرف و حیثیت و ندای حماسی سر دادن و هم آوایی با بانگ جرس جسورانه و غیرتمندانه، اشک خاضعانه پنهان از ریب و ریا و عبادت خالصانه به درگاه خداوند جبار و ذوالجلال می طلبد.
- فرزند صبور، زیبا، شجاع، سالم و عالم از خدا خواستن، لقمه حلال، نیت پاک، نگاه ناآلوده به نامحرمان و ورود به بستر با بسم الله می خواهد.
- دوا در دست طبیب و شِفا از آن خدا است. تا زمانی که خداوند تبارک و تعالی، اراده نفرماید، شفا حاصل نمی شود. بنابراین زمانی شفا حاصل می شود که دست قضای پروردگار مانع شفا نگردد. در این صورت نیز فلسفه بیماری و درد، حکمت دیگری است.
به طور کلی، علت بیماری بدین ترتیب در روایات، مطرح است:
- عدم رعایت اصول رفتارها است که باعث پیدایی بیماری گردیده است، که در این صورت، بروز بیماری باعث تنبه است.
- علت ایجاد بیماری و درد، ناشی از گناهی است که مرتکب گردیده است و آن باعث غفران گناهان و پاکی بیمار از ذنوب است.
- علت ایجاد بیماری و درد، امتحان است. خداوند دردی عطا می کند تا انسان را به صبر بیازماید و بر او اجر و درجه ای بیفزاید.
بنابراین زمان القای شفای الهی بر فرد بیمار، زمانی مقرر نیست بلکه محدوده زمانی مقدری است که هرگاه آن زمان به پایان رسید، شفا نازل می شود و تب و درد از بیمار، زایل می شود.
این ها همه به اذن پروردگار است. آنچه می تواند تقدیر را تغییر دهد، چیزی جز دعای خالصانه و درخواست از پروردگار متعال و اجابت او جل شأنه نیست.
پس طبیب ضمن اینکه از قانون مندی حاکم بر جهان و طبیعت، در درمان بهره می گیرد، به هیچ وجه از نقش قطعی خالق یکتا در اراده به شفاء، غافل نیست و پیوسته از خدا می خواهد تا شفا را در دوای او جاری سازد.
رفتارهای درمانی در طب اسلامی، تاثیرات کوتاه مدت و مقطعی ندارد. برد تاثیر آن، در بعضی موارد یکسال، یا یک عمر را در بر می گیرد و در بیشتر موارد باعث تاثیر بخشی در ژن و نسل انسان می شود.
اگر چنان چه جهت گیری درمانی آن را جستجو کنیم، در یک مقطع زمانی نمی توانیم تحقیق و تفحص را متوقف کنیم.
- لقمه ای حرام، نسلی را دگرگون می کند.
- دانه ای خرما که در معده زن باردار قرار می گیرد، باعث صبوری فرزند می شود.
- وجود بعضی بیماری ها را ناشی از رفتار ناشایست مرد در هنگام زناشویی می دانند.
- حجامت داروی بیماری های یک سال است.
- اثر سیاه دانه تا هفت سال در بدن می ماند.
آداب درمان در طب اسلامی
ا) طب اسلامی علاوه بر دستورات درمانی پیشگیرانه در بعد جسم و روان و در کنترل مشکلات فوری و اورژانس نیز دارای طرح های درمانی اعجازآمیز است و می تواند بیمار را از مشکلات اساسی برهاند.
- بوعلی سینا می گوید: اگر کسی در اثر سکته قلبی مُرد، او را تا 72 ساعت دفن نکنید، اگر درمانی داشته باشد حجامت است. (زیرا خود ابوعلی سینا، افرادی را که با سکته وفات نموده بودند قبل دفن دوباره به زندگی برگرداند).
- اگر کسی در معرض گزش گزنده ای زهرناک قرار گرفت، می توان با حجامت موضع گزش و حجامت عام، او را از خطرات اساسی رهانید.
- تب مزمن و فشارخون بالا را می توان با یک قاشق مرباخوری سیاه دانه کنترل کرد.
- زخم های عمیق را می توان با عسل، درمان کرد.
- بیمار از هوش رفته را می توان به هوش آورد.
- مادری که طفل او با پا از رحم خارج می شود و نیازمند سزارین است را می توان با گذاشتن قطعه ای یخ روی شکم مادر، سر طفل را به سوی رحم چرخانید.
2) تعریف بیمار و بیماری در طب اسلامی، منحصر به زمان بروز درد نیست و درد یک هشداردهنده و هدایت کننده برای بیمار برای اقدام به درمان است. جهت طبیب برای تشخیص و تعیین مسیر درمان، و از سوی دیگر لفظ مریض فقط به بیماران جسمی اطلاق نمی شود.
- در تعابیر قرآن به تکرار، آیاتی از قلوب بیمار می خوانیم. این بیماری که همان بیماری روحی و روانی است، بسیار عظیم تر و سنگین تر از بیماری های جسمی است.
- وقتی که صحبت از قلوب بیمار می شود، مصادیق آن را کافران و منافقانی ذکر می کند که سر به سجده خدا نمی سپارند. ایمان به خدا، قرآن و رسول خدا و روز بازپسین ندارند.
- زمانی که با چنین بیمارانی برخورد می شود، اصرار آنان بر گناهانشان و پافشاری بر راه غلط و گمراهی شان باعث می شود تا خداوند بر بیماری آنان بیفزاید.
3) رهایی از مرگ زودرس در بعضی از رفتارهای طب اسلامی مستتر است و ادعا دارد که اگر چنان چه این رفتار انجام شود، دچار مرگ نخواهد شد.
- مانند اینکه حجامت کنید قبل از اینکه غلیان خون، شما را بکشد. ولی به هر حال زمانی که مرگ فرا رسید، اجل مقدر و پایان زندگی مقرر گردید، دیگر حدی برای تلاش طبیب وجود ندارد. تابع و تسلیم امر مقدر است و در این صورت، چنان چه راه درمانی وجود داشته باشد، آن راه را منحصر به دعا می داند.
- امام رضا (ع) در روایتی می فرماید: برای مرگ هم دارویی وجود دارد و آن دارو «دعا» است.