طب ایرانی اسلامی، یک طب اصیل و ریشه دار، در عرصه طبابت در جهان است.
بعد از ظهور اسلام در مورد طب ایرانی، فرمایشات،احادیث، روایات مختلف طبی از جانب پیامبر اکرم و ائمه هدی چنان اوج گرفت که بعد از ظهور دانشمندان اسلامی و سامان دهی آن، به یکی از قدرتمند ترین سیستم طبی در جهان تبدیل شد و با ارایه روش های پیشگیری، درمان، روش های تشخیص بیماری و… ، به صورت یک مکتب مقتدر و قدرتمند طبی در جهان عنوان شد.
دانشمندان مسلمانی چون شیخ الرییس بوعلی سینا، رازی، عقیلی خراسانی و… در نظم و تدوین این طب نقش بنیادی، داشته اند.
در آن برهه از زمان، طب هم مانند تمام علوم دیگر در مکتب خانه ها(مدرسه های قدیم) به صورت اجباری حتی به نوجوانان و عموم محصلین، آموخته می شد.
بعد از گذشت قرون و دهه ها، ظهور عصر رنسانس و سپس قدرت نمایی اروپا ، مسیحیت در جهان و به دست گرفتن قدرت نظامی، سیاسی و… سیاست استعماری و استثماری دولت های قدرتمند و استعمارگر رخ نمایی کرد، تا جایی که بسیاری از کشورهای اصیل و ریشه دار تاریخی، زیر سلطه کشورهای قدرتمند و استعمارگر رفته و مستعمره آن شدند.
به عنوان مثال کشور هندوستان با آن پیشینه با عظمت تاریخی و تاریخچه طب قدرتمند سنتی و ملی خود، یعنی طب آیوردا، به مستعمره کشور بریتانیای کبیر یا همان انگلیس تبدیل شد.
گسترش و پیشرفت قدرت نظامی و سیاسی اروپا با گسترش و ظهور طب، با رویکرد طب مولکولی یا طب شیمیایی (طب هاریسونی) توام بود.
دولت های استعمارگر متوجه شدند بدون ریشه کنی طب های سنتی هر کشوری، امکان حاکمیت برفضای طبی آن کشور را نخواهند داشت و مهم تر آن که متوجه شدند طب هر کشوری با اعتقادات تاریخی و مذهبی هر کشوری گره خورده است. یعنی هر فردی نسبت به تاریخ طبی خود، که شامل دانشمندان و افتخارات مرتبط به آن است تعصب دارد.
همچنین در برخی از کشورها مانند ایران، هند، پاکستان، چین و… این تاریخ طب و طب سنتی آن مرز و بوم، با اعتقادات مذهبی گره خورده بود و آنچه یک سد مهم مقابل استعمار آنان بود، اعتقادات مذهبی بود.
به عنوان مثال وقتی یک روایت و حدیث طبی در خصوص عسل، آویشن، حجامت از رسول اکرم(ص) یا ائمه هدی نقل می شود، موجب تقویت تفکر مذهبی می شود، درحالیکه هدف کشورهای استعمارگر جدا نمودن دین از سیاست، اقتصاد، طب و… است.
در نتیجه کشورهای استعمارگر جهت سلطه طب مولکولی و شیمیایی خود (در اصطلاح طب نوین و هاریسونی) با دو مانع بزرگ روبرو بودند:
- اولین مانع، گره خوردن اعتقادات ملی و تاریخی کشورها با طب اصیل آن ملل
- دومین مانع، تلفیق اعتقادات مذهبی کشورها با طب اصیل آن ملل
این دو مطلب چنان پر اهمیت و مهم است که دکتر طریقت منفرد، وزیر اسبق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور، در همایش طب و دین در شهر مقدس قم میگوید:
<<طب غربی در راستای تضعیف جوامع اسلامی، اقدام به نابود کردن طب اسلامی، کرده است و طب غربی،
طبی استعماری برای عقب نگه داشتن جوامع اسلامی است.>>
این اظهار صادقانه وزیر اسبق بهداشت،درمان وعلوم پزشکی کشور ماست که به ریز مسایل آگاه بود!!
بعد از استفاده ابزاری از طب جهت تسلط بر ملل، استعمارگران و کشورهای قدرتمند بالاخص بعد از جنگ جهانی دوم، پی به جنبه های ارزشمند دیگر طب بردند.
آنان متوجه شدند:
- طب می تواند برای آنان سود سرشاری به ارمغان آورد.
- طب برای آنها، ابزار کنترل ملت ها خواهد بود و دارو و درمان مانند سلاحی در دست آنان قرار گرفت.
- طب برای آنها، وزنه علمی جهت به رخ کشیدن برتری علمی آنان و تحقیر ملت های تحت سلطه، می باشد.
در شرح سود سرشار شرکت های غربی دارویی همین بس که بدانید:
طبق آمار سازمان جهانی بهداشت و همچنین سازمان تجارت جهانی، صنعت دارو سازی از بین 52 صنعت سود آور دنیا بعد از نفت، پتروشیمی وگاز، صنعت دارو سازی، رتبه سوم را در جهان کسب کرد!!
طبق همین آمار، حجم کل تجارت جهانی دارو 602 میلیارد در سال 2005 و 710 میلیارد دلار در سال 2007 بود!!
بر اساس پیش بینی موسسه IMS Institute ارزش بازار جهانی صنعت دارو تا سال 2018 به حددود 1300 میلیارد دلار خواهد رسید.
تمامی این آمار گواه توجه بیش از حد مافیا و شرکت های دارویی در سرمایه گذاری در این بخش و همچنین تبلیغات گسترده به دلیل سود سرشار آن دارد.
تعداد زیاد شرکت های دارویی در دنیا، نشان از اهمیت ویژه اقتصادی این بخش دارد.
در این بین، ایالات متحده آمریکا، با داشتن 13 شرکت در رتبه اول است.
نشریه اقتصادی فوربس، شرکت آمریکایی مک کسون ( Mc Kesson ) را بزرگترین شرکت دارویی می داند. این شرکت دارویی در سال 1833 توسط جان مک کسون تاسیس شد، سود خالص این شرکت از ابتدای سال 2013 و تا به امروز به رقم 1.338 میلیارد دلار بالغ شده است و دارای 43500 کارمند است.
برای درک بهتر اعداد و ارقام کلان، کافی است سود و فروش داروها را به تومان تبدیل کنید تا بیشتر از این بازار وحشتناک جهانی مطلع شوید.
با این بیان، هیچگاه کشورهای استعماری اجازه نخواهند داد افراد، اشخاص یا مراکزی به منافع آنان هجوم ببرد و این افراد و اشخاص و تشکیلات ها را، دشمن منافع خود دانسته و با روش های مختلف اعم از تهدید، تطمیع، حذف فیزیکی و… از مقابل منافع خود برخواهند داشت.
هشت کشور سوییس، آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و چین، حدود 80 درصد از داروی جهان را تولید می کنند.
ارزش بازار بورس و فرابورس امروز ایران، با دلار 3300 تومان، حدود 103 میلیارد دلار است .
این در حالی است که فقط ارزش بازار شرکت نوارتیس(یک شرکت دارویی درسوئیس) حدود 2.2 برابر کل بازار سرمایه ایران است!!!
اما در خصوص شرح بند دوم و اینکه دارو و علم طب شیمیایی و نوظهور هاریسونی مانند سلاحی ️برای دولت های استعمارگر است می پردازیم.
با نفوذ به بخش های پزشکی و بهداشتی کشورها، طبقه ای از پزشکان را به وجود می آورند که منطبق با اهداف آن ها، با هرگونه درمان غیر دارویی و طب جایگزین، مخالفت کرده و از مصرف دارو حمایت می کنند.
پیوند بین سیاست و مافیای دارو گاهی کاملا عیان روی می دهد.
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق آمریکا سهامدار عمده شرکت دارو سازی «گایلید ساینستز» است.
بنیاد راکفلر از حامیان اصلی چندین شرکت بزرگ دارویی و آزمایشگاه های آن ها از جمله آزمایشگاه های «ابوت» و شرکت های پتروشیمی «اکسون موبیل»،« بریتیش پترولیوم» و « شورون» است.
«روبرت مرداک» مالک غول های بزرگ رسانه ای از کلان سهامداران شرکت های دارویی دنیاست.
به این لیست می توان «جری اسپریر» رئیس سابق بانک مرکزی آمریکا را نیز افزود و از اعضای فراوان گروه های لابی گر دیگر در نهادهای مالی و سیاسی، ارتش آمریکا، رسانه های جمعی و… صرف نظر کرد.
با درک مثال های فوق متوجه خواهید شد گاهاً برای جلب منافع و افزایش سهام برخی شرکت های دارویی، مسئولین و شخصیت های خاص، در جایگاه های کلیدی بهداشتی کشورها، بکارگیری می گردند.
در این مقاله، نمونه هایی از ترفندهای طب سیاسی و طب استعماری غرب را به عنوان ترفندهای هجوم سیاست های ناجوانمردانه، در عرصه دارو و درمان را نسبت به کشورمان بازگو خواهیم نمود.!!!
همانگونه که در آمار مذکور مشاهده می کنید، سهامداران بسیاری از شرکت های بزرگ دارویی جهان، سیاستمداران و فرماندهان نیروهای مسلح و… کشورهای ابرقدرت استعماری هستند.
این سهامداران صرفا جهت گسترش منافع خود و در راستای سیاست های دولت خود اجازه دارند از روش های مختلفی، جهت افزایش سهام و سود شرکت خود بهره ببرند.
در این روش آن ها می توانند کنترل های زیر را در جهان، همانگونه که در کارنامه خود ثبت نموده اند انجام دهند:
- الف: کنترل جمعیتی
- ب:کنترل نظامی
- ج:کنترل سیاسی
- د: دریافت سود کلان و کنترل مالی کشورها
در بحث کنترل جمعیتی با روش هایی خاص، جمعیت یک کشور را کنترل می کنند.
- به عنوان مثال بین سال های 1917 تا 1919 بیش از 40 درصد جمعیت ایران، جان خود را به علت ایجاد بحران های غذایی، دارویی و بهداشتی که توسط انگلیس انجام شد، از دست دادند.
- ایجاد قحطی و در نتیجه گسترش بیماری های واگیردار، باعث قتل عام نه میلیون (9.000.000) نفر در ایران شد. قتل عامی که به صورت مرموز و در سکوت، توسط انگلیس انجام شد و نسل شیعه و مسلمانان را در این کشور به راحتی کم کرد.
- در نمونه دوم در کشورمان ایران، استفاده از مشاوران طب و بهداشت ناقص و علیل شیمیایی و هاریسونی بود.
همان گونه که مستحضرید، یکی از بزرگترین پارامترهای قدرت در بحث قدرت سیاسی، جمعیت و بالاخص نیروی جوان آن مملکت است.
بعد از هشت سال جنگ تحمیلی و در دوران بازسازی، کشور نیازمند بازسازی اقتصادی و انسانی و…بود.
بعد از جنگ تعداد زیادی از جوانان غیور این کشور در راستای اهداف انقلابی و اسلامی به شهادت رسیده یا جانباز شده بودند.
در این زمان که نیاز بود با تشویق دولت، مردم سیکل زاد و ولد را افزایش داده یا با همان روند ادامه دهند، ناگهان مشاوران طبی و بهداشتی کشور که الگوهای تغذیه، بهداشت و درمانی خود را از کشورهای غربی دریافت می کردند اعلام داشتند که بهترین راه جهت توانمندی اقتصادی و… کنترل جمعیت است.
بنابراین دستانی مرموز در کشورمان به سرعت، بخشنامه ها را جهت اجرایی شدن روند کنترل جمعیت به مراکز بهداشت و درمانی استان ها،شهرها و مراکز بهداشت محلات، ابلاغ و تزریق کردند.
صدا وسیما مانند همیشه در کنترل جمعیت و زاد و ولد با تیزرهای عجیب وغریب، بمباران رسانه ای نمود و شعار چهار فرزند کافی است را الگوی مردم قرار دادند.
این وضعیت چنان پیش رفت و هجوم وزارت بهداشت و رسانه ای چنان بر افکار مردم گسترش یافت که هر فردی دارای بیش از چهار فرزند می شد، در دیدگاه مردم یک هنجار شکن بود.
متاسفانه دولت های وقت، به همین مقدار بسنده ننمودند و برای فشار، جهت کنترل زاد و ولد، از دادن کوپن های یارانه به فرزندان پنجم امتناع می کردند.
در این زمان که مسئولین کشورمان در خواب اعتماد به نظرات کارشناسانه دروغین هدفمند برای کنترل و مهار جمعیت کشورمان بودند، برخی علما و دانشمندان بیدار و هوشیار ایرانی اسلامی، هر آنچه برای بیداری مسئولین و مردم به خواب رفته فریاد کشیدند، سودی نبخشید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ( ۲1 بهمن 1۳9۳ )، دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یادداشتی با عنوان”کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین” نوشته و منتشر کرده است.
در قسمتی از این مقاله دکتر کامیار می گوید:
به عنوان مثال در چنین زمانی حضرت آیت الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره) ( 1345 – 1416 قمری) با نگارش کتاب «رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین در برابر تبلیغات نادرست آن زمان بپاخاست.
در معرفی او همین بس که او فقیه و عارفی سرشناس از شاگردان به نام آیات عظام حسین حلی، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، آقابزرگ طهرانی و سید محمدحسین طباطبایی بوده است.
ایشان در قسمتی از برخی از بیمارستان های خیریه نیز رسماً اعلام کرده بودند که در ازای بستن لوله، عمل زایمان و سزارین مجانی انجام می شود.
روزنامه خراسان شنبه 6 صفر 1415 ( 25 / 2 / 73 ) شماره 13020 نوشت: « اطلاعیه: فرزند کمتر زندگی بهتر با دریافت جائزه» به مناسبت بزرگداشت هفته کنترل جمعیت بیمارستان و زایشگاه خیریه علی ابن ابی طالب علیهالسلام به مردان یا زنانی که برای انجام عمل وازکتومی و توبکتومی (جهت جلوگیری ازتراکم و انفجار جمعیت) به این بیمارستان مراجعه کنند، علاوه بر رایگان بودن عمل های مذکور، به حکم قرعه تعدادی تلویزیون اهداء می کند.
معاون امور بهداشتی وزارت بهداشت در آماری بیان کرده است که در ظرف چهار سال، هشتاد هزار مرد و یک میلیون زن واقع در سن باروری، اقدام به عمل جراحی وازکتومی و توبکتومی کرده اند. (به نقل از روزنامه قدس 30 محرم 1415 ( 19 تیرماه 1373) شماره 1891) این بدان معناست که تنها در چهار سال فوق بالغ بر یک میلیون «خانواده ایرانی» نازا شدند!!
مثال های علامه حسینی طهرانی در این زمینه بسیار است و فرصت بیان تمامی آن ها در این مقاله نیست.
با استناد به آمار رسمی مقامات، می نویسد آمار تلفات زنان و مردان در خصوص بستن لوله (توبکتومی و وازکتومی) در زنان یک میلیون و در مردان هشتاد هزار نفر رسیده است.
منظور او از تلفات، مرگ و میر ناشی از عمل های مذکور نیست، بلکه خود آن عمل هاست؛ چراکه دیه لوله های مرد در شرع مقدس اسلام قیمت دیه یک مرد کامل و دیه لوله های زن قیمت دیه یک زن کامل است و تأکید دارد که به دلیل فریب کاری و بنا بر قاعده غرور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «المَغْرُور یَرجِعُ الی من غَرَّه»، دیة زنان و مردانی که بنام کنترل جمعیت عقیم شده اند بر عهده سازمان هایی است که در این امر دخالت داشته اند.
پنج هزار تومان جایزه و یا تلویزیون به حکم قرعه و مانند آن « گویی به طفلی آجیلی داده اند تا او را بدزدند و سرقت کنند و خونش را بمکند.»
در دوران دفاع مقدس کشور با تحریم هایی وسیع مواجه بود. شاید بسیاری از خوانندگان این مطلب، به یاد داشته باشند که جهت تهیه دارویی و حتی نخ عمل جراحی باید خانواده بیمار از نیمه های شب در مقابل داروخانه هلال احمر در صف نوبت می ایستادند.
در اینجا سؤال علامه حسینی طهرانی آن است که چرا غربی ها که دارو و درمان کشور را تحریم کرده بودند، اینک سیل کمک های مادی خود را جهت تسهیل سیاست های کنترل جمعیتی ایرانیان که علامه آن را «قتل و عام مسلمین و شیعیان» مینامد، پیش گرفتند؟ بعد هم سیل اهدای جوایز غربی به مسئولان وقت باز شد.
هر کس آمار بیشتری و یا راهکارهای جدیدتری جهت کاهش و نابودی باروری ایرانیان ارائه می داد، تشویق «جهانی» می شد.
در همان سال ها در کمال ناباوری، وزیر بهداشت وقت جایزه کنترل جمعیت را از سازمان ملل دریافت کرد و چند سال بعد هم معاون تنظیم خانواده وزارت بهداشت، جایزه کنترل جمعیت دیگری را دریافت کرد و حتی اینک نیز جوایز بین المللی سازمان بهداشت جهانی به کسانی تعلق می یابد که پزشک و روانشناس و غیره هستند و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی می کوشند تا ازدواج در سنین بالا و سن بارداری در سنین بالای چهل سالگی زنان را با استناد به پیشرفت های پزشکی «طبیعی» نشان دهند.
این جوایز دامی است که سال هاست برای جوامع اسلامی و برخی کشورهای جهان سوم، تدارک دیده شده است و در سراسر اثر علامه حسینی طهرانی این گونه هشدارها نسبت به برنامه های استعماری دیده می شود.
از دید او افزایش جمعیت درصورتی که با آموزش صحیح همراه شود، نه تنها مایه ی فقر نیست که سرمایه آینده، توسعه و پیشرفت است. اینکه اسرائیل می کوشد تا جمعیت اعراب رشد سالمی نداشته باشد، نشان از نگرانی آن رژیم دارد که مبادا این جمعیت به سرمایه های توسعه آینده تبدیل شوند.
از دید علامه حسینی طهرانی، مشکل اصلی کشور افزایش جمعیت آن نیست، بلکه توازن جمعیت است.
کنترل جمعیت شیعه در ایران با سزارین وشیرخشک های عقیم کننده
متاسفانه در همان ایام که وزارت بهداشت و مجموعه حاکمیتی به علت مشاوران طب نوین و طب غربی به سرعت بر نسل مسلمان می تازیدند و آن را قلع و قمح و براندازی می کردند و میکروفن های رسانه ای وصدا و سیما مانند همیشه اجازه اظهار نظر به هیچ صاحب نظری نمی دادند، این تشویق کاهش جمعیتی، افزایش یافت و حتی به داشتن چهار فرزند نیز قانع نشدند و شروع به تشویق مردم جهت داشتن دو فرزند، یک پسر و یک دختر نمودند.
رفتارهای تحقیر آمیز دیکته شده کارمندان خانه های بهداشت با مادرانی که بیش از دو تا چهار فرزند داشتند از جمله ابزاری بود که به کار گرفته می شد.
همه ما می دانیم، پارامتر مالی واقتصادی، صرفاً یک محور تربیت سالم است.
بالا بردن انتظارات اجتماع، در زمینه مالی وگسترش تجملات نیز نگرانی جدید برای زاد و ولد و افزایش فرزند بود.
تبلیغات چنان بالا و قوی بود که حتی افرادی که وضعیت مالی عالی داشتند از ترس عقب مانده جلوه داده شدن، جرات تکثیر نسل و فرزند آوری بیش از آنچه در اجتماع عرف شده بود را نداشتند.
از جمله موارد دیگر در خصوص کنترل جمعیت (کنترل کمی جمعیت) یا جمعیتی ضعیف و بدون کیفیت، مبحث سزارین و القای زایمان راحت بدون درد با سزارین بود.
روشی که اثرات بسیار وحشتناکی بر اجتماع ما گذاشت و به خاطر دیکته شدن سیاست های غلط طبی و بهداشتی و درمانی غربی، ضربات جبران ناپذیری بر کمیت وکیفیت جمعیتی ایران وارد شد.
با ایجاد عمل سزارین و برش بدن زن با تیغ، عوارض زیادی بر مادر تحمیل می شود و توان زایش و زاد و ولد او به علت تخلیه انرژی از چاکراهای مذکور، تحلیل می یابد.
به عنوان مثال روزنامه کیهان در ۹ مرداد ۹۶ اعلام می کند:
می گویند با زایمان طبیعی، مایع درون ریه نوزاد در بدو تولد خارج می شود، اما در روش سزارین این خروج مایع از ریه با تأخیر انجام می شود در نتیجه میزان اکسیژن درون خون دیرتر به حد مطلوب می رسد و طبیعتاً این عامل در آینده بر فرآیند رشد اجزای بدن و قدرت پردازش مغز که در هنگام تولد بسیار آسیب پذیر هستند، تأثیر منفی می گذارد.
متخصصین علوم پزشکی نیز با استناد به نتایج بررسی های علمی می گویند؛ نارسی و مرگ و میر بیشتر نوزادان، بیماری های تنفسی، صدمات عصبی دایمی، خونریزی داخل جمجمه، صدمات رشته عصبی بازوی نوزاد، زخم و پارگی بدن نوزاد، تأثیر منفی بر دلبستگی، وابستگی و روابط مادر و نوزاد به علت محرومیت ازتماس اولیه با نوزاد به خاطر مشکلات عمل سزارین و همچنین افزایش احتمال تغذیه با شیرخشک و دیگر پیامدهای نامطلوب، از جمله؛ احتمال چاقی، دیابت نوع یک، آلرژی غذایی و آسم کودکان و ناراحتی های کبدی، برخی از آثار و پیامدهای منفی سزارین محسوب می شوند.
واضح بودن عوارض سزارین و بالاخص گریز کشورهای پیشرفته لازم بود تا جلوی آمار وحشتناک سزارین با تدابیری کنترل شود، اما نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد بلکه ایران از رکورد داران عمل سزارین در جهان شد.
مثال های فوق نمونه ای از تهاجم به واسطه سلطه یک علم دروغین است که با هدف کنترل ملت ها تقویت وبزرگ نمایی شده است.
روش دیگر تهاجم ها و کنترل ها از طریق غذا و دارو است
در این عرصه نیز کشور ما بارها به عنوان کشور هدف مورد تعرض و هجوم قرار گرفته است. به عنوان نمونه، مدیر بازرسی و نظارت اصناف استان اصفهان با اشاره به اینکه طی بازرسی های صورت گرفته شیر خشک «سرلاک»
که بسیار مورد توجه جامعه بوده است مضر شناخته شد، اعلام داشت:
پس از آزمایشات شیر خشک، مشخص شد که این نوع شیرخشک کودکان را عقیم می کند و از این رو این مارک شیر خشک از سطح بازار جمع آوری شده است.
یعنی کودک را از همان کودکی عقیم کرده اند و کار و زحمت خود را در خصوص کنترل جمعیت بسیار ساده نمودند.
جالب آنکه بعد از مشخص شدن ترفند دشمن در خصوص مطالب مذکور، در هیچ یک از موارد مذکور، افراد و مسئولینی که نقش اساسی در این فجایع انسانی در قتل عام و نسل کشی کشورمان داشته اند، مورد بازخواست قرار نگرفتند!!!
در این بخش یک اقدام کارشناسانه برای مهار جمعیت صورت گرفت:
- اول: تلقین فرزند کمتر و زندگی بهتر
- دوم: بعد از بارداری، سزارین جهت زایمان و عدم کنترل آن توسط وزارت بهداشت
- سوم: روش هایی مانند پخش شیرخشک های عقیم کننده در کشور جهت عقیم کردن نوزادان از ابتدای کار
طب سنتی در ایران، در فراز و نشیب زمان، به وجود آمد
طبی که بیش از آن که یک طب فقط ملی باشد، با ظهور دانشمندان اسلامی مانند بوعلی سینا، رازی، حکیم جرجانی، عقیلی خراسانی و … و ترکیب آن با آیات، احادیث، روایات، سیره اهل بیت (ع) تبدیل به یک طب مذهبی شد.
تعصب مردم ایران زمین بر دین و فرمایشات دینی و طبی آن بزرگان، به همراه تدوین کتاب های بسیار زیاد توسط دانشمندان طبی اسلامی در جغرافیای قدیم، در عمل، طبی به نام طب سنتی ایران را به وجود آورد که قسمت عمده آن آمیزه های دینی در طب را در بر می گرفت.
این رنگ و بوی دینی در کتاب های برخی از حکمای ایران زمین، مانند جناب عقیلی خراسانی که به نقلی از عرفا بوده است به اوج خود می رسد. جالب است بدانید مطالعه و خواندن بسیاری از کتاب های طبی مانند قانونچه چغمینی و کتاب هایی چون کتاب قانون بوعلی سینا در حوزه های علمیه، مرسوم و گاهاً جزو دروس اجباری بوده است. این روند تا دوره قاجار ادامه داشت.
در این زمان است که نقشه استعمار نوین کشورها، توسط استعمارگران کهنه کار، به اجرا در می آید و راه های مختلف نفوذ به فرهنگ و مذهب کشورها را جهت استحاله فرهنگی و مذهبی، برای استعمار اقتصادی آن ها اجرایی می کنند.
جهت درک بیشتر، از تحقیقات ارزنده جناب آقای دکتر رضا منتظر، از اساتید پرتلاش طب ایرانی اسلامی، بهره می بریم:
مطالعه کتاب «تاریخ طب در ایران» نوشته «دکتر سیریل الگود» پزشک سفارت انگلیس در دربار قاجار، حقایق تلخی را بر ما روشن می کند. با خواندن کتاب «تاریخ طب در ایران» متوجه می شویم که استعمار اولین بار به وسیله طب وارد این مملکت شد و حذف طب سنتی، بنا به اعتراف سیریل الگود و سایر مورخین و اطبای غربی، حرکتی خزنده بود که طی ده ها سال تلاش و برنامه ریزی بی وقفه حاصل شد و جهت این حرکت نیز از بالا به پایین بود، یعنی ابتدا شاهان و شاهزادگان را متقاعد کردند، سپس راه آموزش طب سنتی را مسدود و در نهایت مردم را مجبور به روی آوردن به طب شیمیایی، نمودند.
سیریل الگود در کتاب خود می گوید: « مبارزه با طب سنتی از زمان شاه عباس صفوی که مقارن با ورود کمپانی هند شرقی به ایران بود، در دستور کار قرار گرفت، ولی به علت مقاومت مردمی هیات هایی که در زمان صفویه به ایران می آمدند توفیقی به دست نیاوردند».
پزشک کمپانی هند شرقی در آن زمان فردی به نام FRYER بود.
او در مورد این ناکامی می گوید: «این ها اصلا عادت ندارند با مطالعات و تحقیقات جدید، پیشرفت کنند و از این جهت، با همان تعصبی که به مقدسات، متمسک هستند، به اصول طب خود چسبیده اند».
این سخنان علاوه بر این که عصبانیت این پزشک از اعتقاد مردم به طب خود را نشان می دهد، بیانگر شدت اعتقاد مردم آن زمان به طب سنتی در حد باورهای مذهبی می باشد.
آیا اگر مردم که طبیعتا همیشه به سلامتی خود علاقه مندند، از طب سنتی خود نتیجه نمی دیدند و از آن راضی نبودند، چنین به آن پایبندی نشان می دادند؟
بعد از دوران صفویه به دوران قاجار می رسیم.
سیریل الگود در ادامه کتاب خود می گوید: «ویژگی مهم دوران قاجار، انتقال از طب ابن سینا به طب هاروی و پاستور بود. هیات های نمایندگی که در این زمان به ایران می آمدند، اغلب پزشک بودند و به این ترتیب، طب غربی به ملایمت و آهستگی در سنگرهای طب سنتی نفوذ کرد».
از این سخنان، خزنده بودن و اینکه این حرکت یک حرکت جنگی و به قصد غلبه و تسلط فرهنگی بوده است، روشن می شود. واضح است که برای غلبه بر یک ملت، باید آن را نسبت به داشته های خود دچار خود باختگی کرد و کدام خود باختگی از این بالاتر که یک ملت بپذیرد برای حفظ سلامتی و درمان خود محتاج به بیگانگان است؟ پس وقتی در این سنگر تسلیم شود، سایر سنگرها را راحت تر تخلیه می کند و دقیقا به همین علت است که هیات های نمایندگی غربی که به ایران می آمدند عمدتاً از میان پزشکان انتخاب می شدند.
سیریل الگود زمانی این اعترافات را می گوید که اهداف استعمار در این مورد کاملا پیاده شده و کار از کار گذشته است. وی اظهار می دارد: «بدیهی است که اکنون دورنمای طب، به نحو محسوسی تغییر یافته بود. ۵۰ سال آموزش به وسیله اساتید خارجی، نسلی را پدید آورده بود که دید آنها کاملاً با پدرانشان متفاوت بود. این نفوذ فرهنگ غربی به وسیله هیات های پزشکی، در مراکز مختلف کشور تقویت شده بود و بزرگترین افتخار و اعتبار را در این مورد باید به این هیات ها داد».
سیریل الگود آن گاه، وضع قانون منع طبابت سنتی را به عنوان آخرین میخ تابوت ابن سینا معرفی کرده و می گوید: «در سال ۱۹۱۱ وضع قانون طبابت بر اساس دیپلم و مدرک صورت گرفت که می گفت: هیچکس در هیچ نقطه از ایران حق اشتغال به هیچ یک از فنون طبابت را ندارد، مگر اینکه از وزارت معارف، اجازه نامه گرفته یا تصدیق نامه از ممالک خارجه داشته باشد.
بدین ترتیب آخرین میخ تابوتی که حاوی جسد مرده طب سنتی بود، کوبیده شد. سمت معلمی طب ابن سینا نیز منسوخ گشت.
تمام این اصلاحات نشان می داد که با سپری شدن دوره مجریان طب رازی و ابن سینا، روش های طبی منسوب به آنان نیز، محکوم به فنا گردیده است.
رسم دیرینه خدمت شاگردی نیز از بین رفت و حکیم ها دیگر نمی توانستند شاگردانی به سوی خود جلب و معلومات و تجربیات عملی خود را به آنها منتقل نمایند. تمامی این پیشرفت ها به وسیله سیاست اروپا به شدت کنترل می شد».
نتیجه این موضوع اینکه:
اصلا صحبت از یک حرکت علمی و یک جایگزینی منطقی در کار نیست و اصلا تحقیق و بحثی در تاریخ نمی بینیم که مقایسه ای میان طب رایج و طب سنتی انجام شده باشد و رای به برتری طب رایج داده شده باشد.